لوطی صالح یکی از مطربهای بنام دربار بود و چون خانه اش در این گذر واقع بود بنام وی گذر لوطی صالح نامیده می شد.
این گذر از شمال به بازار بزرگ، از غرب به بازار عباس آباد، از شرق به بازار حضرتی و خیابان سیروس و از جنوب به خیابان مولوی میباشد.
می گویند: در سالی که قحطی و خشکسالی آمده بود، روزی مردم راه افتادند طرف بیابان های اطراف تهران كه نماز باران بخوانند. لوطی صالح هم دایره اش را بدست گرفت و همراه آنان به بیرون شهر رفت و رو به آسمان دایره زد و خواند:
رحمت حق بر گنه کاران خوش است
دایره می زد و می خواند و اشک میریخت که یک دفعه دانههای باران سر و صورت مردم را خیس کرد. لوطی صالح مرد فروتن و دست به خیری بود که خیلی از مردم تنگدست گذر و محله به سخاوت او چشم امید داشتند.
مرگ عجیب لوطی
لوطی سالی یک بار به نجف میرفته و بر سر مزار حضرت مدح مولا میخوانده و بعد میگفته است: «یا علی آمدم ببینمت و بروم .» و بر میخاسته و به تهران باز میگشته است.
سال آخر عمر، لوطی صالح خانهاش را وقف سیدالشهدا (ع) میکند و به طرف نجف حرکت میکند. وقتی به نجف میرسد، طبق معمول بر سر مزار مقدس مولا علی میرود و به مدح حضرتش میپردازد. بیشتر از هر سال میخواند و پرسوزتر و وقتی خسته میشود با صدای بلند فریاد میزند: «یا علی آمدم ببینمت و نروم!»
و بلافاصله بر زمین میافتد و جان میسپارد! و با این ترتیب داستان زندگی این لوطی جوانمرد و شریف به پایان میرسد و با مرگ عجیبش به شگفتی زندگی خود میافزاید.